مرد و زن جوانی سوار بر مونور در دل شب می راندند
انها عاشقانه یکدیگر را دوست داشتند.
زن جوان:یواش برو من می ترسم.
مرد جوان:نه! اینجوری بیشتر حال میده !
زن جوان:خواهش میکنم .من خیلی می ترسم.
مرد جوان:خوب باشه !اما باید بگی دوستم داری !
زن جوان: دوستت دارم .خیلی دوستت دارم .
مرد جوان: منو محکم بگیر.
زن جوان: خوب حالا میشه یواش بری.
مرد جوان:باشه به یه شرط اینکه کلاه ایمنی منو برداری و
روی سر خودت بزاری آخه نمی تونم راحت برونم .
روز بعد واقعه ای در روزنامه ثبت شده بود
".برخورد موتور با ساختمانی حادثه آفرید."
در این سانحه که به دلیل بریدن ترمز موتور رخ داد
یکی از دو سر نشین زنده ماند و دیگری جان سپرد.
مرد جوان از خالی شدن ترمز آگاهی یافته بود
پس بدون اینکه زن را مطلع کند با ترفندی کلاه ایمنی
خود را بر سر او گذاشت و خواست تا
برای آخرین بار دوستت دارم را از او بشنود
و خودش رفت تا او بماند
منبع :www.balut.mihanblog.com
نظرات شما عزیزان:
iهستی 
ساعت19:44---3 ارديبهشت 1391
خداوند تو را میبیند تو را دوست دارد ٬ و بهترین مخلوقاتش را در کنار تو قرار داده
پس تو هم دوست بدار همراهانت را که سوغات خداوند هستند . . .
سلام بروزم
مریم 
ساعت18:01---2 ارديبهشت 1391
راستی من لینکت کردمااااا منو بی زحمت بلینک
|